کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال حضرت زینب در شام غریبان سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محمود اسدی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن     قالب شعر : غزل    

یا اخا شام غـریـبان تو، حـالم زار است            اینهمه کودک و، تنها چه کنم، دشوار است
آتـش از خـیـمه چو می‌رفت به بالا دیدم            خواهرت بین حرم، یاد در و دیوار است


در نـبـود تـو و عــبـاس، حــرم آل الـلـه            دست بـسته شـده راهی سر بـازار است
هـمه اطـفـال تـو با دیـدۀ تـر خـوابـیـدنـد            همه خوردند کتک چون حرمت بی‌یار است
خـار از پای عـزیزان تو بیـرون کـردم            عمّه بودن به خدا دردسرش بسیار است
یکنفر پشت حرم گریه و زاری می‌کرد            وای از حال رباب تو، دلش خونبار است
سینه‌اش گشته پُر از شیر ز یک جرعۀ آب            همسرت بی‌علی اصغر شده و بیمار است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به جهت انتقال بهتر معنای شعر و رعایت ادب در گفتار با اهل بیت تغییر داده شد،

یا اخا چـشم تو روشن که نـوامیس تو با            دست بـسته شـده راهی سر بـازار است

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع حذف شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

از سر دخـتر تو چـادر و معـجـر بردند            دور ناموس تو ای وای پر از انظار است

ترسیم حالات حضرت رباب در شام غریبان سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : روح الله گائینی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

باز در خلـوت خود شام غـریبان دارد            چـشم‌هایش خـبر از بـارش باران دارد

بیخود از خود شده و نادعلی علی سر داده            مثل هـاجر به خـدا سر به بیـابان دارد


شیر در سیـنۀ زخـمی رباب آمده است            او که از بعـد عـلی حال پـریشان دارد

لای لایش همۀ کـرب و بلا را پُـر کرد            لای لایـش خـبـر از داغ فـراوان دارد

لب به هم می‌زد و جانش همگی بر لب بود            بعد از این تا دم مرگ ناله و افغان دارد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی و عدم رعایت ردیف شعر تغییر داده شد

لب به هم می‌زد و جانش همگی بر لب بود            باز هم با هـمۀ تـشنگی‌اش خـندان بود

ارسال سر مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام به کوفه ( خروج اهل بیت از کربلا)

شاعر : عالیه رجبی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

می‌برد شب روی دستانش سر خورشید را            در فـلق جا می‌گذارد پیکـر خورشید را

یک بیابان زخم در راهست و با خود می‌کشد            روی خارستانی از غم دختر خورشید را


کـاروان خـسته‌ای بر شانه‌هایش می‌برد            بـار سنـگـیـن قـیـام بـاور خـورشـیـد را

سنگهای جهـل کوفه کی تحـمل می‌کند؟            روی بـام نی طلـوع دیگر خـورشید را

حـلـقۀ زنجـیـرهـاشان هـم ندارد قـدرتی            تا ببـنـدد دست اعجـاز آور خورشید را

شام از یادش نخواهد بُرد حتی لحظه‌ای            تیغ رعدآسای لحن خـواهر خورشید را

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در عصر عاشورا

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

می‌بـیـنم از نسـیم سـبک‌تـر شده تـنت            از بسکه تکّـه تکّـه مکـرر شـده تنت
با سی هـزار حرمـله تنها شدی و بعد            تصویر چـند تا علی اصغـر شده تنت


دل‌کـند می‌شـوند مگـر از تو نـیـزه‌ها            بـر دست‌های نـیـزه کـبـوتر شده تنت
هرگز کسی به ارباً و اربایی تو نیست            بـدتـر ز پیـکـر عـلی اکـبـر شده تنت
دورت هزار نیزۀ وحـشی کـمین زده            در کـیـنـه‌زار حـمزۀ دیگـر شده تنت
تا هر قـبیله مشق نـویسد به پـیکـرت            چون صفحه‌های پـارۀ دفـتر شده تنت
یک ضربه نه دو ضربه نه وقتی که ضربه‌ها            رأس دوازده شـده بـی‌سـر شـده تـنت

: امتیاز

ترسیم وقایع و مصائب در غروب روز عاشورا

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

مـادری گـفت بُـنیَّ؛ غـزلی ریخـت بهم            و ردیف " سر " اولاد علی ریخت بهم

خواهـری که قـد و بـالای بـرادرهـایش            هـمۀ دلخـوشی‌اش بود، ولی ریخت بهم


نیـزه‌ای آمـد و پهـلوی اذان گـوی حـرم            وسط جلـوۀ " خیر العـملی " ریخت بهم

زهر این حادثه آنقـدر مذاقـش تلخ است            طعم شیرینی " احلی عسلی " ریخت بهم

حنجری کوچک و آنجا که عرب تیر انداخت            بار معـنایی ضرب الـمثـلی ریخـت بهم

بـدنی ریخت بهـم، پیـرهـنی ریخت بهم            مادری گفـت "بُنـیَّ" غــزلی ریخت بهم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد زیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

گـذر نحـس سـه شـعـبه که به دریا افتاد            ساحل چشم و دو ابروی یلی ریخت بهم

مصائب شام غریبان سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : ولی الله کلامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

امشب به آسمان حـرم یک ستاره نیست            جز صبر بر بنات علی راه چاره نیست

دیشب عـلـی اکـبـر اذان گـفت در حـرم            امـشـب مـؤذّن نـبـوی در مـنـاره نیست


دیشب رقـیه در بر اربـاب نـشـسته بود            امشب به گوش نازک او گوشواره نیست

دیشب کـشـید بر سر قـاسم سـریه دست            امشب یتـیم خـویش ببـیـند دوباره نیست

دیشب به خـیـمه بود ابوالفـضل پاسـدار            امشب نگـاهـبان حـرم آن سواره نیست

دیشب ز شیر خواره خجل بود مادرش            امشب علی کجاست که در گاهواره نیست

دیشب رباب شیر ز فرط عطش نداشت            امشب که شیر هست چرا شیرخواره نیست

داغی گـذاشت تـیـر فـلـک بر دل رباب            در سینه مخفی است غمش آشکاره نیست

گـویـد به فـکـر آب نـباش اصـغـرم بـیا            این ما و این فرات کسی در کناره نیست

زینب کنار خـیـمۀ سوزان نشـسته است            در منظرش به جز بدن پاره پاره نیست

مانده به گوش صوت حسینش که رفت و گفت            در راه عشق حاجت هیچ استخاره نیست

زهـرا عزا به منزل خـولی گرفته است            بهـر شهـید بهـتر از این یـادواره نیست

در زیر تشت رأس حـسین خاک بر سرم            کردم اشـاره‌ای مگـر اهل اشـاره نیست

مـرغـان کـربلا به شهـیـدان گـریـسـتـند            بس کن "کلامیا"دلت از سنگ خاره نیست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

دیشب رباب شیر به پستان خود نداشت            امشب که شیر هست چرا شیرخواره نیست

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن داستان تنور خولی و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور اجتناب از گناه تحریف وقایع عاشورا؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ زیرا در روایات معتبر کتب تاریخ الامم والملوک ج ۵ ص ۴۵۵؛ الکامل فی‌التّاریخ ج ۱۱ ص ۱۹۲؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۱۰۱؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۸۸؛ مَناقِبِ آلِ ابیطالب ج ۴ ص ۶۰؛ بحارالأنوار ج ۴۵ ص ۱۲۵؛  جلاءالعیون ص ۵۹۸؛ منتهی الآمال ۴۷۴؛ نفس المهموم ص ۵۱۷؛ مقتل جامع ج۲ ص ۳۴؛ مقتل امام حسین ۲۰۹؛ تصریح شده است که خولی سر را در کنج یات و در زیر تشتی قرار دادند، موضوع تنور خولی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا تحریف شده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

کنج و تنور و رأس حسین خاک بر سرم            کردم اشـاره‌ای مگـر اهل اشـاره نیست

مصائب عصر عاشورا و شام غریبان سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : عباس شاه زیدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

در کـنـگـرۀ عـرش فـرو ریخـت بنـاها            تا از نـفـس افـتـاد جـگـر گـوشۀ طـاها

بر خـاك تـنـی مـانـد، كه آیـات مـقـطـع            برنیزه سری رفت، كه الشمس ضحیها


طاها ! تو نبـودی که ببـینی تک و تـنها            آمد به سـر نـور دو چـشـمت چه بـلاها

طاها، چه بگویم که در آن شام غریبان            انـگـشـتر خـورشـید کجـا رفـت کجـاها

قـرآن به هـم ریـخـتـه‌ات را که نـدیـدی            در زیـر سـم اسب، در انـبـوه صـداهـا

طاها چه نشستی جگر فاطمه‌ات سوخت            لا حــــول ولا قـــــوّه الا ب ...الـــهـــا

این نـیـزه نـبـایـد بـرود جـانـب زیـنـب            سر را بـسـتانـیـد از این سـر به هـواها

سر تاب نیاورد و نظر كرد به خـواهر            آن لحـظـه چه می‌گـفـت اخی‌ها بفـداها

می‌دید چه اندازه غریب است ولی نیست            این قـافـلـه را قـافـلـه سـالار ...سـواهـا

ای مـعـنـی "یـا ایّـتـهـا الـنـفـس" سر تو            ای خــون خـدا، مـثـل خـدا، لایـتـنـاهـا

یک آیه دهان باز کن ای مصحف خاموش            مگذار در این غربت و اندوه مرا...ها!

هـفـتـاد و دو منـزل نگـرانی چه كشیدم            تـا مـی‌بـردم قــافــلــۀ عـشــق كـجـاهـا

فـرزانگی آنجاست كه مجنون تو باشیم            بگـذار بـمـانـیـم در این حـال و هـواهـا

: امتیاز

ترسیم وقایع و مصائب در غروب روز عاشورا

شاعر : یاسر مسافر نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

آنجا که اشک پای غمت پا گرفت و بعد            بغضی میان سیـنۀ من جا گرفت و بعد

وقـتی که اسـب تـو بـدون تو بـازگـشت            این دخـتـرت بهـانـه بـابـا گـرفت و بعد


ابری سـیاه بر سـر راهـم نـشـسـته بود            ابری که روی صورت من را گرفت و بعد

انگار صدای مـادری دلخـسته می‌رسید            آری صدای گـریـۀ زهـرا گرفت و بعد

هــمــراه آن صــدا تـمـامـیِّ کــودکــان            ذکـر مـحــمـدا و خـدایـا گـرفـت و بعـد

هر کس که زنـده بود از اهـل خـیام تو            مویه کنان شد و ره صحرا گرفت و بعد

دور از نــگــاه عــلــمــدار لــشـگــرت            آتش به خـیـمه‌های تو بالا گرفت و بعد

پس بر سنان کنند سری را که جـبرئیل            شـوید غـبار گـیـسویش از آب سلسبـیل

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد! لازم به ذکر است همانگونه که در کتب نفس المهموم ص ۳۳۱، وقایع الایام ص ۴۵۹، ناسخ التواریخ ص ۵۰۷، پژوهشی نو در بازشناسی مقل سیدالشهدا ص ۲۷۰ و ... آمده است تا قرن دهم هیچ نامی از ذوالجناح نیست و این نام برای اولین بار در کتاب روضة الشهدا آمده است، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید.

وقـتی که ذوالجـناح بـدون تو بازگـشت            این دخـتـرت بهـانـه بـابـا گـرفت و بعد

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع حذف شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

سـرمـست انـتـقـام ولـی بـی نـصـیب تر            پس معـجـر از سـر زنها گـرفت و بعد

مصائب شام غریبان سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : علی انسانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بیش از ستاره زخم و، فلک در نظاره بود            دامان آسـمـان ز غـمـش پُـر سـتاره بود

لازم نـبـود آتـش سـوزان بـه خـیـمـه‌هـا            دشـتی ز سـوز سیـنه زینب شـراره بود


می‌خواست تا ببوسد و برگیردش ز خاک            قـرآن او، ورق ورق و پـاره پــاره بـود

یک خیمه نیم سوخته، شد جای صد اسیر            چیزی که ره نداشت درآن خیمه، چاره بود

آزاد گـشـت آب، ولـیکـن هـزار حـیـف!            شد شیردار مادر و، بی شیرخـواره بود

چشمی، برآنچه رفت به غارت؛ نداشت کس            امــا دل ربــاب – پـی گــاهــواره بــود

یک طفل با فـرات، کمی حرف زد ولی            نشنید کس، که حرف زدن با اشاره بود

یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود            در پشت ابـر، چـهـرۀ هـر ماهـپاره بود

از دست‌ها مپرس که با گوش‌ها چه کرد            از مشت‌ها بـپـرس که با گـوشـواره بود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد

در زیر پای اسب، دو کودک ز دست رفت            چون کـودکان پیاده و دشمن سواره بود
 

زبانحال سیدالشهدا علیه‌السلام با حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

دلت می‌لرزد از فریادهای آخرم برگرد            دلم می‌لرزد از خون گریه‌های خواهرم برگرد

مرا بگـذار در گودال با سر نیـزه‌ها تنها            نبینی نیزه کاری تا شود بال و پرم برگرد


برو جان تو و جان صلابت‌های معجرها            تویی بعد از من و عباس امید حرم برگرد

نگاهت را بگیر از چشم‌های من خداحافظ            ببین که شمر پرسه می‌زند دور و برم برگرد

نفس هایم به آخر می‌رسد طاقت نداری تو            ببینی کُندی خنجر به زیر حنجرم برگرد

برایت سخت خواهد بود از نزدیک این صحنه            چه خواهد کرد تاب پنجه با موی سرم برگرد

هنوز از ضربه‌هایش چند تای دیگری مانده            شده وقت حسینم وا حسینِ مادرم برگرد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن رفتن دختر امام حسین در نیمه شب به قتلگاه حذف شد

گلی گم کرده بودی گر که امشب در دل صحرا            بیا گـودال دنـبالـش بیا با دخـترم برگرد

مدح و شهادت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محمدجواد شیرازی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

از نفاق بی‌فضیلت‌ها، فضیلت کشته شد            خاک عالم بر سرم دریای رحمت کشته شد

بی‌بصیرت‌ها به قصد قُرب سنگش می‌زدند            زینت دوش نبی از جهل امت کشته شد


چند عضو حضرتش از تشنگی حسی نداشت            عاقبت هم با لبان تشنه حضرت کشته شد

هرچه تیر و نیزه مانده بود رویش ریختند            با هزار و نهصد و چندین جراحت کشته شد

آه از آن حرفی که فرموده است مولانا الرضا            روز عاشورا عزیز ما به ذلت کشته شد

گفته مقتل خنجری کُند از قفا با ضربه‌ها            نصّ مقـتـل گـفته آقا با مشقـت کشته شد

خواهری با دست بسته در کناره ناقه گفت:            ساقی لشگر کجایی، شرم و غیرت کشته شد

قاسم و عباس و جعفر، اکبر و عون و حسین            هرچه مَحرم داشتم، در چند ساعت کشته شد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل نامستند بودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد

دختری که معجـرش آتش گرفته ناگهان            زیر سم اسب، در هنگام غارت کشته شد

ترسیم وقایع و مصائب قتلگاه سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : مجید رجبی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

مـقـتـل از خـون تنِ تو شـبـیـه دریـا بـود            خواهـرت دید که چه غـائـله‌ای برپا بود

دور گـودال همه دور و برت جمع شدند            نیمه‌جان بودی و بر گِرد تنت غوغا بود


تو زمین خوردی و زینب به زمین خورد حسین            به سرت سنگ زدند، خواهر تو آنجا بود

نیزه و تیـر ز هـر سـو به سویت می‌آمد            اثـر تـیــر روی ســیــنـۀ تـو پــیــدا بـود

نـاگـهـان ولــولـه در عــالـم بـالا افــتــاد            نیـزه‌ای گـشـت بـلـند و سـر تو بـالا بـود

کهـنه پیـراهـن تو دردسـری بود حـسـین            بر سـر غـارت پـیـراهـن تـو دعـوا بـود

ناله‌ای می‌رسد از گوشۀ گودال به گوش            به گـمـانم که حسین مادر تـو زهـرا بود

حرمله شمر سنان خولی و اخنس جمعند            همگی یک طرف و خواهـر تو تنها بود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

تو زمین خوردی و زینب به زمین خورد حسین            به سرت سنگ زدند و خواهرت آنجا بود

ناله‌ای می‌رسد از گوشۀ گودال به گوش            بـه گـمـانـم نــالـۀ مــادر تـو زهــرا بـود

ترسیم وقایع و مصائب قتلگاه سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : مجید رجبی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

یک لشکر و یک جسم در خون آرمیده            دارد نظاره خـواهـری قـامت خـمیده

شمشیر و نیـزه گرد او گرم طـوافـند            زینب نـظـاره می‌کـند با اشـک دیـده


ناگاه مقـتـل همچنان دریای خون شد            بر نیـزه شد یکـباره یک رأس بُـریده

فـریـاد بر آمـد هـمـه تکـبـیر گـفـتـنـد            دیدند همه رنگ از رخ زینب پـریده

پـیـراهـنش را گرگهـا یـغـمـا نمـودند            حالا پس از آن نـوبت خـاتـم رسـیـده

گفتم بگویم بعد از این از حال زینب            شد جاری از نوک قلم خون بر جریده

نا گه قـلـم بگـشود لب را چنین گفت:            شاعـر بـیا بـگـذر ز پـایـان قـصـیـده

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در غروب روز عاشورا

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

بگو چه چـاره کـنم این هـزار مـاتم را            هزار و نهصد و پنجاه زخـم درهَـم را

یکی‌یکی همۀ خـیمه‌ها در آتش سوخت            که من شـروع کـنـم روضـۀ محـرّم را


کمانِ حـرمله من را رُباب را خـم کرد            چگونه صاف کـنم بی‌تو قـامتِ خـم را

امـان دهـند اگر، خـواهـر تو می‌ریـزد            به رویِ مـعـجر خود خـاکهای عالم را

به زیر آتـش خـیـمه تَنِ شهـیـدان مـانـد            نشـد که جـمع کـنم پـاره‌هـای مبـهـم را

نشست خیمه‌ای از شعله بر سر طفـلت            بگـو چه چاره کنم «عـمّه سوخـتـم» را

صدای ضجۀ هشتاد و چند خانوم است            که گرد خویش نـدیـدند هـیچ مَحـرم را

اگر چه سـعی نـمـودم فـقـط مرا بـزنـند            خدا بخـیـر کـند ضربـه‌های محـکـم را

: امتیاز

ترسیم وقایع و مصائب قتلگاه سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : ناصر دودانگه نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

سر به روی نیزه رفت و تن نداشت            جسم درهم زیر و رو کـردن نداشت

بـد سـلـیـقـه بـودن غــارتـگـر اسـت            ورنه کهـنـه پـیـرهـن بُـردن نـداشت


نـــیــزه‌هـا بــا نـیـت قُــرب آمــدنــد            حـنجـرش نـای نـزن گـفـتـن نـداشت

پـیـر مـردی که زدی، لـعـنت به تـو            پـیـکـر پـاره عـصا خـوردن نـداشت

شـاه مــا از مــادرش شــرمـنـده شـد            پـیکـرش یک جای بـوسـیدن نداشت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

پـیـر مـردی که زدی، خـیرت قبول            پـیـکـر پـاره عـصا خـوردن نـداشت

ترسیم وقایع و مصائب قتلگاه سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

گفته بودی مرگ در بستر برایت خوب نیست            دیدن تنهایی خواهر برایت خوب نیست

پیرهن کهنه به تن کردی برایت خوب بود            این عقیق سرخ و انگشتر برایت خوب نیست


هر قَدَر شمشیر خوردی بیشتر گفتی علی            ذکر نام نامی حـیدر برایت خوب نیست

از جلو سخت است می‌دانم ولیکن صبر کن            در نیاور تیر را از پَر، برایت خوب نیست

سن و سالت رفته بالا آه دست و پا زدن            زیر نعل اسب یک لشگر برایت خوب نیست

غیرت الـلهی و می‌دانـند این نامحـرمان            دیدن اشک و غمِ کوثر برایت خوب نیست

سمت گـودال آمده با قـامتی خـم فـاطـمه            باز می‌گویی: نیا مادر! برایت خوب نیست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع تغییر داده شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

غیرت الـلهی و می‌دانـند این نامحـرمان            دیدن اطفال بی‌معجر برایت خوب نیست

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در غروب روز عاشورا

شاعر : رضا قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

پیکرت در قتلگاه افتاده بود و سر نداشت            آن طرف بر نیزه‌ای دیدم سرت پیکر نداشت

بی‌برادر بودی و مظلـوم، گـیر آوردنت            گفتم ای قصاب‌ها آخر مگر خواهر نداشت؟!


نیزه نیزه «حا و سین و یا و نونت» سرخ شد            کاتبِ این آیه؛ از خون، جوهری بهتر نداشت

خطبه‌ای می‌خواند، از شأنِ تو روی سینه‌ات            آه، آیا سـرزمـینِ کـربـلا منـبـر نداشت؟

سر بـریـدن؛ آخـرِ کار حـرامـی‌ها نبـود            قاتلت بعد از سرت دست از تن تو بر نداشت

هیچ کس را رد نکردی از درِ احسان خود            پیکرت پیراهن و انگشتت انگشتر نداشت

غارتم کـردند، اما چـادرم از سـر نرفت            پس غلط گفتند، اینکه خواهرت معجر نداشت

مثل من می‌گفت، آیا این حسینِ فاطمه‌ست؟!            مادرت می‌دید، جسمت را؛ ولی باور نداشت

گوشۀ گـودال، ذکرِ «یا بُـنَیَّ» می‌گرفت            هیچ کس جز من خبر از نوحۀ مادر نداشت

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در وداع با برادر

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

کمی آرام برو کم شود این خون جگری            برده‌ای دل زهمه کاش ز من جان ببری
من هـنـوزم به دلـم مـانده تمـاشات کنم            چـقـدر زود شـد ایـام وصـالت سـپـری


با تن پـرپـر اکـبـر چـه وداعـی کـردی            بی‌عصا مانده‌ای ودست به روی کمری
تک تک اهل حرم دست به دامان توأند            سرپـیـری چـقـدر نـاز تو بـایـد بخـری
مثل زهرا به سرت شانه کشیدم ای‌کاش            که نیـفـتد سر گـیـسوی تو دست دگری
نـا امـیــدم کـه تـو را بـاز بـبــیـنـم امـا            روی تل منـتـظرم تا که بگـیرم خـبری
چادر خـاکی من را نـتکان گـریه نکـن            که مـهـیا شـده‌ام بگـذرم از هـر گـذری

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن داستان ساربان حذف شد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

سـاربـان مـی‌نـگـرد بـد بـه دلـم افـتـاده            می‌روی کاش که انگشتر خود را نبری

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شب عاشورا

شاعر : محمود اسدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

بیا در این شب آخر که بشـنوم سخنت            سخن بگـوی بـرادر به شـمع انجـمنت
بگو در این شب آخر چه بر سرت آید            بگـو چه می‌شـود آقا به نـازنـین بـدنت


ترک تـرک شده لـعـل لبت عـزیز دلـم            خدا کند نخـورد سنگ بر لب و دهنت
کـنار پیـکـر تو سیـنه می‌زنـد طـفـلـت            خدا کند که نخـنـدد کسی به سیـنه‌زنت
خدا کـنـد تـنـت از زخـم‌هـا ورم نکـند            خدا کـنـد نـشـود نـیـزه جـابجا به تـنت
خـدا کـند نکـشی زجـر در تـه گـودال            و عاقبت نکشد طول دست و پا زدنت
خـدا کـنـد نـشود نـرم استـخـوان‌هـایت            خـدا کـند نـشـود کهـنـه بـوریـا کـفـنت
تمام ترس من این است عده‌ای بی‌دین            کنند هـلهـله فـردا به زیر و رو شدنت

: امتیاز

تشریح حالات سیدالشهدا علیه‌السلام در شب عاشورا

شاعر : وحید زحمتکش نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

شب آخر شده و حال همه عـرفانی‌ست            چقدر صورت اصحاب حسین نورانی‌ست
صوت قرآن حسین می‌رسد از خیمه به گوش            حال و احوال همه اهل حرم قرآنی‌ست


وقت هجران برادر شده با خواهر خود            چقـدر حال و هـوای دلشان بـارانی‌ست
گرم صحبت شده در خیمه مه و خورشیدی            وقت ابـراز هـمه درد و دل پایـانی‌ست
هر کسی گوشه‌ای از خیمه به فکر فرداست            شور و حال سرشان بر همگان پنهانی‌ست
امشبی را هـمه مشغـول مـناجـات شدند            عصر فردا به جنان نوبت یک مهمانی‌ست

: امتیاز

خطبۀ سیدالشهدا علیه‌السلام در شب عاشورا و جواب اصحاب

شاعر : مهدی خطاط نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

در آن میان چو خطبهٔ حضرت، تمام شد            وقـت جـوابِ هـم‌سـفــران بـر امـام شـد

پـاسـخ‌دهـنـده اوّل آنـان «زُهـیـر» بـود            كاندر حـضورِ سبـط نـبـی در قـیـام شد


كای زادهٔ رسـول! « سَـمِـعْـنـا مَـقـالِـكَ»            مطلب عیان بَرِ همه از خاص و عام شد

دنـیا اگـر هـمـیـشگـی و مـرگ آخـرش            ما عزممان همین و نه جز این قـیام شد

و‌آن‌‌گه «بُـریر» دادِ سخـن داد آن‌چـنان            ظاهـر، خـلـوصِ نـیّـت او از كـلام شـد

مـنّـت بـه مـا نـهـاده خـدا بـا وجـود تـو            ما را ز لطف، شهـد شهادت به جام شد

فخر است قطعه‌قطعه شدن پیش روی تو            طوبی بر آن بدن كه چنـیـنش ختام شد!

پـس بـهـر دل‌نـوازیِ فـرزنـد فــاطــمـه            گـاهِ سخـن ز «نـافـع» شـیـرین‌كـلام شد

گـفـتـا كـنون كه گـشـته گـهِ امـتحـان ما            بـا رهـبـریت، مـحـنـت مـا بـی‌دوام شـد

مـا دوسـتـیـم بـا تــو و بـا دوسـتـان تـو            دشمـن به آن‌كه دشـمنی‌ات را مـرام شد

ما را ببر به هر طرفی خود ز شرق و غرب            حبل ولایت تو، ز ما «لَا انْفِـصام» شد

: امتیاز